نوشته شده توسط : Maria

 

لطفا کمکش کن

وقتی فرزندمون به مانیاز داره

این من هستم که به سمتش می رم وبهش کمک می کنم

و برام مهم نیست که وظیفه کد ممونه!

مهم اینه که کدممون بهتر می تونیم کمکش کنیم

واگه کاری از دستت بربیاد مجبورت می کنم که کمکش کنی

اینجوری...

لطفا کمکش کن



:: موضوعات مرتبط: AN LOVE LIVING , ,
:: بازدید از این مطلب : 841
|
امتیاز مطلب : 407
|
تعداد امتیازدهندگان : 121
|
مجموع امتیاز : 121
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria

 



:: موضوعات مرتبط: AN LOVE LIVING , ,
:: بازدید از این مطلب : 1224
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : یک شنبه 29 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria



:: موضوعات مرتبط: AN LOVE LIVING , ,
:: بازدید از این مطلب : 852
|
امتیاز مطلب : 380
|
تعداد امتیازدهندگان : 116
|
مجموع امتیاز : 116
تاریخ انتشار : جمعه 16 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria



:: موضوعات مرتبط: AN LOVE LIVING , ,
:: بازدید از این مطلب : 1010
|
امتیاز مطلب : 403
|
تعداد امتیازدهندگان : 118
|
مجموع امتیاز : 118
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria



:: موضوعات مرتبط: AN LOVE LIVING , ,
:: بازدید از این مطلب : 971
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : دو شنبه 12 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria

لیلی زیر درخت انار نشست

درخت انارعاشق شد گل داد سرخ سرخ

گلها انار شد  داغ داغ هر اناری هزارتا دانه  داشت

دانه ها عاشق بودند دانه ها توی انار جا نمی شدند

انار کوچک بود دانه ها تر کیدند انار ترک برداشت

خون انار روی دست لیلی چکید

لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید مجنون به لیلی اش رسید

خداگفت راز رسیدن همین بود

کافی است انار دلت ترک بخورد

 



:: موضوعات مرتبط: AN LOVE LIVING , ,
:: بازدید از این مطلب : 811
|
امتیاز مطلب : 396
|
تعداد امتیازدهندگان : 120
|
مجموع امتیاز : 120
تاریخ انتشار : شنبه 11 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria

     



:: بازدید از این مطلب : 1401
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : شنبه 4 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria



:: بازدید از این مطلب : 1924
|
امتیاز مطلب : 104
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : شنبه 4 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria

walk with me in love

talk to me

about what you cannot say to other

laugh with me

even when you  feel silly

cry with me

when you are most upset

share with me

all beautiful thing in life

creat with me

dreams the follow

have fun with me

in whatever we do

work with me towards common goals

dance with me

to the rhythm of our love

walk with me throughout life

let us hug each other

at every step in our journey

forever

in love

 

عاشقانه همراه من گام بردار

به من از آن بگو

که توان گفتنش به دیگری را نداری

بامن بخند

حتی آن  گاه که احساس حماقت می کنی

با من گریه کن

آن گاه که در اوج پریشانی هستی

تمام زیبایی های زندگی را

بامن شریک باش

ودرکنارمن

باتمام زشتی های زندگی ستیزکن

بامن

رویاهایی را بیافرین تا به دنبال آنهارویم

درشادی هرچه می کنم

شریک باش

برای رسیدن به آرزوهایمان یاریم کن

با آهنگ عشق مان با من برقص

بیادر سراسر زندگی درکنار همگام برداریم

بیا تا ابد در هر قدم این سفر

یکدیگر را درآغوش بگیریم

Susan Polis  Schutz



:: موضوعات مرتبط: the Love poems , ,
:: بازدید از این مطلب : 1940
|
امتیاز مطلب : 353
|
تعداد امتیازدهندگان : 108
|
مجموع امتیاز : 108
تاریخ انتشار : پنج شنبه 1 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Maria



:: موضوعات مرتبط: AN LOVE LIVING , ,
:: بازدید از این مطلب : 1524
|
امتیاز مطلب : 379
|
تعداد امتیازدهندگان : 111
|
مجموع امتیاز : 111
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 بهمن 1388 | نظرات ()